افغانستان را باید آهسته آهسته به آتش کشانید
نویسنده: محمد ظاهر رحیمي
در ابتدایی مقاله تذکر بر این داشته باشم که بنده توانایی نوشتن یک مقاله جامع و کلی در ارتباط به نقش پاکستان و افغانستان را بطور بارزاش ندارم.
آنچه برای بنده مهم اند نقش و جایگاه پاکستان در فرایند ثبات افغانستان اند؛ به طوری اجمالی به بحث می گیرم و عنوان مقاله ام نقش پاکستان در جهت بحران زدایی در افغانستان است.
پاکستان نقش فعال در فرایند جنگ و تروریسم در برابر افغانستان دارد، بحران زدایی از طرف کشور همسایه یگانه چالش های بزرگ در سد راه هر فرد و زمامدار این کشور تلقی میگردد و پیشرفت و ترقی افغانستان یگانه خطر کلان برای کشورهای همسایه خصوصا برای پاکستان تمام میگردد و موضع ریس جمهور پاکستان ضیا را میتوان بیان کرد؛ افغانستان را آهسته آهسته به آتش کشانید!
پاکستان یگانه محوریت بحران در قبال کشور افغانستان تلقی میگردد؛ اگر نگاهی به تاریخ شکل گرفتن کشور پاکستان نمایم، پاکستان آخرین ایستگاه برای دستگاه استعماری انگلیس تحت فرمول ” تفریقه بینداز و حکومت کن ” ایجاد و عرض وجود نمودند.
زمانی که بعد از جنگ جهانی دوم مسله تجزیه پاکستان از هندوستان مطرح گردید، چالش بزرگ در ایجاد ملت سازی به میان آمدن و نوع تشدد بحران های شکننده ایدئولوژی به بحث گرفته شدند و تنش های مدیدی در برابر هندوها و مسلمانان ایجاد نمودند و از طرف در داخل کشور پاکستان مسله سرنوشت پشتون های که به اساس خط تحمیلی بنام دیورند شهروند پاکستان تلقی گردید بطور دائمی لاینحل باقی ماند و این هم یگانه شاخصه بحران مطرح بحث گردیده اند.
اما آنچه قابل بحث اند؛ عوامل های بارز در ایجاد شکل گیری این بحران اند باید به تفصیل آن پرداخته شود.
نقش پاکستان برای کشورهای استعمار گر یگانه سنگر تلقی میگردد که مانند نقش اسرائیل در برابر کشور های خاور میانه اند، گویا عرض وجود این دو کشور برای یک هدف مشخص و آنهم به میان آمدن پدیده تلخ تروریسم و نا آرامی ها را شکل میدهند.
در این زمینه به چرایی ایجاد این کشور می پردازم،
روان شاد غلام محمد غبار چنین مینگارد:
انگلیسها بعد از تماشای جنگ پانی پت احساس کردند که قدرت نظامی و نفوذ معنوی افغانستان در سرتاسر هندوستان، اصلا خودش بزرگترین رقیب انگلیس در هند است.
حرکات نظامی زمان شاه افغان در پنجاب و تمایل هند به استمداد از افغانها تشخیص قبلی انگلیس را در مورد اهمیت افغانستان منسجم ساخت و لهذا تمام قدرت انگلیس متوجه افغانستان گردید .
در همین وقت بود که روش انگلیس نسبت به افغانستان تعیین گردید و این روش در مرحله اول سیاست تدافعی بود و به عرض جلوگیری از ورود دولت افغانستان در هند بود و بعدها به سیاست تعرضی تبدیل شد.
پروفسور یوری تیخانوف در اثر جامع اش تحت عنوان نبرد افعانی استالین چنین مینویسد:
هدف از ایجاد کشور بنام پاکستان بر شالوده دو اصل اند و آنهم “ایجاد مذهب تندرو و سامانه نظامیگری ” برای حصول منافع درازمدت بریتانیایی کبیر در منطقه بود و میتوان تحت عناوین ذیل اشاره به آن کرد.
1-کشیدن یک سد استوار ایدئولوژیک: برای جلوگیری از راهیابی اندیشه های مارکسیستی به هند و در نتیجه رسیدن شوروی در آبهای گرم به ترویج دیوبندیسم و وهابیسم نمودند .
2- داشتن یک متحد مطمئن در منطقه در برابر بلوک شرق و آنهم در سیمای پاکستان .
برای تشکیل کشور بنام پاکستان حاکمان حلقه بگوش کشور سهم بسزای داشته بودند و سکوت مطلق زمامدار وقت در برابر خط تحمیلی دیورند و مسله پشتونیستان را لاینحل گذاشتن.
برای اینکه نقش پاکستان را در تراژدی خونین افغانستان به بحث بگریم اندکی روی مداخلات پاکستان می پردازم:
اولین اقدام که بگونه بارز بشکل ایدئولوژیکی نمودند؛ شکل دهی گروه بنام اخوان المسلمین آغاز نمودند که علیه داوود خان و کشور ما بصورت جدی سازمان داده شد و آن دقیقا زمانی بود که کادر رهبری جوانان مسلمان یا بقول معروف ( اخوانی های به اثر فشار رژیم داوود خان به پاکستان فرار کردند و این با استفاده از جو مساعد ناشی از انفاذ قانون اساسی مانند سایر گروه ها و جناح های سیاسی از دانشگاه کابل سر برآورد.
همین گروه یگانه سیاست اسلامی گونه را در تعقیب نمودند وبارویکرد اسلامی گونه و انتقادهای برچسبی دینی آغاز به فعالیت نمودند و نمونه آنرا میتوان ذکر نمود: در جامعه فسق و فساد وجود دارد، زنها باید لباس اسلامی بپوشند، ما میخواهیم یک حکومت اسلامی بسازیم و ما علیه کفر و الحاد می جنگیم.
اما این گروه در سال ۱۹۹۲ از پاکستان وارد افغانستان شد و تا حکومت اسلامی مورد نظر شان را ایجاد کند ولی فاقد تمامنوع برنامه علمی، اقتصادی، اجتماعی و رفاهی برای جامعه افغانستان بودند.
2- خط دیورند یگانه شاخصه بحران برای افغانستان قلمداد میگردد و این مسله بزرگترین نگرانی پاکستانی ها اند که باید بگونه تحمیلی به رسمیت ان بپردازد که معضل پشتونیستان را هم در قبال دارند .
3- جنگ نیابتی پاکستان و هندوستان را میتوان در برابر بحران زدایی افغانستان به بحث گرفت، این مسله افغانستان را یگانه میدان دستبرد قرار داده اند که برای رسیدن به منافعاش هر گونه گزینه ممکن را در پیش خواهند گرفت.
اما نقش پاکستان در فرایند صلح و اوضاع کشور در 20 سال اخیر در قبال افغانستان خیلی کلیدی اند، آنچه مذاکرات بن به یک نتیجه مطلوب نرسید میتوان بها ندادن به خواست پاکستانی ها در2001 اند، این نقش را نیازمند به بهای اند که در برابر خط دیورند و همچنین سیستم اقتصادی حاکم بر اصول و ضوابط پاکستانی ها خواهند بود.
پاکستانی ها یگانه حلقه سودجویی اند که از بازار افغانستان به نفع خود استفاده میکند و نمی گذارد که افغانستان در منطقه به هویت و نشانه خودش ظهور نمایند.
این دو عامل بزرگ یگانه کلید سیاست پاکستان اند که افغانستان را برای همیشه در انزوای قدرت اقتصادی نگه میدارد و ابزاری سیاست ورزی اش تقویه بنیه تروریسم اند که بکمک کشورهای ذیدخل وحشت، ترور و خفناق کردند وضعیت را به نفع خودش مطلوب می سازند.
منابع:
1) دگروال محمد یوسف و مارک ادکین، مترجم نصار احمد صمد، تلک خرس، کابل ، مرکز مطبوعاتی افغان۱۳۸۸
2) ک. پیکار پامیر، نقش پاکستان در تراژدیخونین افغانستان، چاپ سوم، بنیاد شاهمامه، لندن،۱۳۹۳.
3) یونس قانونی، مصاحبه اخیر در تلویزیون طلوع.
با احترام: محمد ظاهر رحیمی، محصل سال سوم حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه کابل.