رابطه اسلام با سایر ادیان
پوهنمل لطف الله حقپرست
رابطه اسلام با ساير اديان
بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين
بنام الهي كه تن آفريد سخن آفريد وهنر آفريد
درود وثنا واحترام به شان محمد عليه اسلام
لاضرر ولاضرار في اسلام( دردين اسلام نه ضرر رسانيدن است ونه ضرر مستقبل شدن است .
اما بعد:
فقد قال الله تعالي وتبارك في محكم كتابه وافضل خطابه وهو اصدق القائلين فاعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم : ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم) ( الايه 108 الانعام)
سياست قرآني وسفير بر حق خداوند (ج) برخاسته از سلاح تعقل وانديشه بوده ،قرآن ومحمد (ص) هيچگاه فرمان حمله را در اولين مرحله بالاي يهوديان ومسيحيان نداده واعتقاداتي را جبرا بالاي شان حمل نكرده ،علاوة هميشه با استدالال وايراد هاي منطقي پرداخته اگر چه پيروان اين اديان با ايجاد سفسطه وجدال تلاش مينمودند كه حقانيت كتاب الله وسنت رسول الله ونبوت پيامبر گرامي(ص) را زير سوال ببرند ودر اين راستا از بكار بردن تند ترين كلمات وحركات نيز ابايي نمي ورزيدند ولي باز هم آن حضرت(ص) در پاسخ كلامي از ايراد هاي عقلاني كار ميگرفت.
مي بينيم كه قرآن كريم وپيامبر اسلام در برابر انديشه ها ومكاتب فكري وحملات مغرضانه آنها هيچگاه بر خورد فزيكي وحرفي روي نياوردند ولي جواب پرسش هاي آنها را با دلايل محكم وقاطع دادند.
روي اين ملحوظ حضرت علي كرم الله وجه به پيروي از اين سياست معقول دربرابر خوارج واعتقادات انحرافي آنها از در استدلال وارد ميشد وهمواره سفيري را براي مذاكره مي فرستاد.
حضرت محمد (ص) به پيرواني خود آموخت كه دربرابر دروغها ،تهمتها ودشنامهاي دشمنان اخلاق را حفظ كنند.ببينيد در ماجراي”افك” كه منافقين يكي از همسران پيامبر(ص)را متهم به خيانت
وآلوده گي كردند با آن هم پيامبر(ص)تا معلوم شدن حقيقت ازجانب وحي صبر نمودند وبا جلوگيري ازحمله به كسانيكه (عبدالله بن ابي بن سلول وحمنه بنت جحش) اين شايعات را پخش كرده بودند مانع ميشدند .
دانست اين نكته خيلي ضروري است كه آيا امور مورد اتفاق اهميت وارزش بيشتري دارند ويا امور مورد اختلاف؟ هم اكنون ما درقرند 15 هجري زنده گي ميكنيم وشايد پيشرفت علم، تكنالوژي ورشد فكري هستيم اينك كه سطع بينش ودرك امت به پاخاسته ما بالا رفته است، آيا ميتوان تكرار تراژيدي هاي گذشته وباز گشت فضاي تحجر وتعصب وترور فكري را پذيرفت، تاسف بار تر آنكه هنوز هم كساني هستند كه با اين ذهنيت محدود زنده گي ميكنند وميخواهند نفوذ وآراي خود را بر ديگران تحميل كنند.
قبل از تمدن اسلام بشر فاقد يكي چنين فرهنگي بود كه بر اساس آن به اديان ديگر احترام بگذارند علاوتا مذاهب واعتقاداتي ديگران را رد ميكردند .ودر نتيجه فضاي براي مناظره وگفتمان وجود نداشته وهيچ كس انگيزه اي براي داوري علمي بي طرفانه را درخود نمي ديد.ولي اسلام با به رسميت شناختن اديان وانبيا وكتاب هاي آسماني پيش از خود واعتراف به آزادي ديني آنها به دعوت وگفتگو وبحث هدفمند راه را دربرابر پيروان خود گشود .چنانچه دانشمندان نظير( هشام بن حسن كنري كوفي) كه ازجمله شاگردان امام جعفر صادق درعلم كلام بود واو كتاب هاي مختلفي دربحث اديان ومذاهب مختلف،زنادقه،برهمائيان،اباضيه،معتذله و… نوشت ومحمد بن علي بن نعمان “بجلي” از كوفه ودر نيمه قرن دوم هجري نظير نوبختي كه كتاب تحت عنوان( الا راء والديانات) به رشته تحرير در آورده مسعودي دو كتاب ( الديانات) ابومنصوربغدادي،( الملل والنحل) ابن حزم اندلس ابوريحان بيروني اين ها همه يكي پي ديگركتاب هاي نوشتن كه درنتيجه كتب نوشتن واحترام به اديان ديگر منجر به گرويدن واسلام آوردند هزاران وميليونها نفر گرديدند.
اسلام اديان ديگر را لغو نمي كند ،بلكه قرآن با اعتراف به وجود آنها اين اختيار را به ديگران ميدهد كه با آزادي كامل دين مورد نظر خود را بر گزينند: لكم دينكم ولي دين.هنگاميكه مسلمين قدرت يافتند اسلام عزيز حتي قوانيني را براي حمايت از اديان ديگر ورفتار با پيروان آنها وضع نمود وبراي مسلمانان اجازه نميداد كه عقايد گروهاي رقيب را سركوب كنند وآنها را منزوي نمايند وعلاوتا ايشان را دراجراي شعاير مذهبي شان آزاد گذاشته وآنها را در پراخت مبالغ ناچيز تحت عنوان (جزيه)زير پوشش وحمايت خود قرار دادند.
شيخ سعيد شعبان لبناني كه يكي ازعلماي معاصر لبنان است ميگويد: مابراي آزادي انسان وآزادي اعتقاد مي جنگيم حتي با كساني مي جنگيم كه ميخواهند مسيحيان را مجبور به پذيرش اسلام كننده هر كه بخواهد آنها را به زورمسلمان كند پيمان الهي را نقض كرده است زيرا خداوند ميفرمايد: ولوشاء ربك لا من في الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتي يكونوا مومنين(99 يونس)
ترجمه: اگر پروردگارت بخواهد همه كساني كه در روي زمين اند ايمان مي آورند آيا تو مردم را به اجبار وا ميداري كه ايمان بياورند.
وكذا قال تعالي: لا اكره في الدين قد تبين الرشد من الغي( 256 بقره) جبر وفشار درپذيرش اسلام نيست،حق از باطل وهدايت از ضلالت روشن شده است .
دانشمند شهير فرانسه گوستاولوبون مي گويد : اگربحث از فتوحات اسلام شود ديده خواهد شد كه زور عامل انتشار قرآن نبوده بلكه نيرو هاي شكست خورده را آزاد ميگذاشتند تا خود دين شان را برگزينند بدين ترتيب برخي از اقوام مسيحي خود اسلام را پذيرفتندولسان عربي را زبان خود اختيار كردند.تاريخ ثبت كرده است كه نميتوان ديني را با زور تحميل كرد .
هنگاميكه مسيحيان بر مسلمانان اندلس پيروزي يافتند اين مسلمانان ترجيع دادند كه كشته شوند وآواره گردند ولي از اسلام دست بر ندارند .سيد محمد شيرازي به عنوان يك عالم معاصر ديني مي گويد: اين همان چيزي است كه پيامبر اكرم(ص) بدان عمل كرده است .
هنگاميكه آن حضرت (ُص) براهل بدر كه مشرك بودند پيروزي يافت هيچ يك را نكشتند بلكه از آنها سر بها گرفت وبه شركشان رها كرد ومجبورشان نساخت كه اسلام بياورند وبا مردم مكه واقوام ديگر نيز چنين بر خورد كرد ند.
درمستدرك از حسين بن علي (رض) روايت شده كه فرمود : اگر فرد مسلمان درجنگ فرد مشركي را پناه داد نبايد ذمه او را پوشيده دارد .شرايط اسلام را بر او عرضه كند اگرخواست اسلام مياورد واگر ميخواست برذمه باقي ميماند وگرنه به پناهگاهش باز گردانده ميشود .اين امر از سيرت قطعي وحتمي رسول كريم(ص) وسيرت مسلمانان درطول تاريخ اسلام بوده است .
پيامبر اكرم (ص) متعهد شد درعبادات وشعاير مسيحيان نجران را آزادي كامل بدهد .ونامه بدين محتوا نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم من محمد بن عبدالله الي) از محمد بن عبدالله بسوي سقف ابوالحارث واسقفها وكاهنان ونجران وپيروان ورهبران ايشان !
براي آنهاست آنچه ازكم وزياد وصومعه ونياش ورهبانيت در دست دارند وخدا ورسول خدااستقفي از اسقفها وراهبي از راهبان وكاهني ازكاهناني ايشان را تغير نخواهند داد وحقي ازحقوق آنها وحاكميت ايشان ونه چيزي را از آنچه كه برآن بوده اند دگرگون نخواهند ساخت.مادامي كه خير بخواهند ودر آنچه كه به نفع شخصي آنها نيست صلح برقرار سازند واز ستم وستم پيشگان روي گردانند هميشه درحفاظت وحمايت خدا ورسول خدا خواهند بود .لذا مي بينيم اسلام به يك زردشتي ونظير آن كه مادر وخواهر خود را به زني مي گيرد اعتراض نمي كند زيرا اين امر در دين آنها جايز است .واسلام درپي اجبار نيست .
يكي از نويسندگان “آدام متز” ميزان آزادي ديني حكومت اسلامي را مي ستايد ومي گويد:
حكومت اسلامي نه تنها در شعاير ديني اهل ذمه دخالتي نمي كند ،بلكه برخي ازخلفا واميران درمراسم ايشان حضور مي يافتند وبه حفاظت ازآنها دستور ميدادند.
گولدزيهر ميگويد: اسلام آمد تا با درپيش گرفتن سياستي شگفت انگيز نيروي جهاني گردد زيرا دراين اواخر درافغانستان ما شاهد ده ها موارد ازمسلمان شدن يهوديان،نصرانيان وساير اديان بوديم مثل: اديتها پاور،نتراج،دائيل ام شوستر،جيوشيانگ،جيمي والس،سوزان و…
در”الاخبارالنصرانيه” آورده كه از سال 647 تا سال 657″ عيشويابه” كرسي اسقفي را داشته ميگويد مسلمانان دشمن مسيحيت نيستند بلكه با كشيشان ما احترام ميگذارند وبه كليسا هاي ما آسيبي نمي رسانند اسقف بزرگ “پاپ جان پاول” كه ديري ازوفاتش نمي گذرد از اسلام هنگام مرگش بخوبي ياد آور ميشود .ودرزمان حياتش به مساجد مسلمانان ميرفت.
تاريخ گواه است كه حضرت عمر”رض”پيش از استيلا بر دره”بابليون” به دست خود پيماني براي اهل كتاب نوشت كه ازكليسا حمايت كنند وامان نامۀ را براي اسقف بنيامين نوشت واو را پس از سيزده سال محروميت به كرسي خود باز گرداند ودستورداد تا به گرمي از او استقبال كنند،هنگاميكه بنيامين دراسكندريه با عمر(رض) ملاقات كرد دربرابر عمر”رض” خطبه سپاسگذاري خواند.
دين مبين اسلام دين انسان دوستي ونوع پروري بوده وپيروانش را به نيكي واحسان با آنعده غير مسلمانان كه قتل وخون نداشته وباعث اذيت مسلمانان نشده اند ،منع نكرده بلكه حتي مسلمانان را با دوستي با همچو غير مسلمانان ترغيب وتشويق كرده.
قرآن كريم ميفرمايد: لاينهكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من ديار كم ان تبروهم وتقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين)(8 الممتحنة) خداوند شما را از نيكي كردن وعدالت ورزيدن با آناني كه با شما در دين نجنگيده اند واز سرزمين شان بيرون نرانده اند باز نمي دارد .خداوند كساني را كه به عدالت وانصاف رفتار مي كنند دوست ميدارد.
اسلام پيروان خود را به احترام ديگران به عنوان يك انسان دراخلاق وخوش رفتاري دعوت ميكند وقرآن مانع از آن ميشود كه مسلمانان.كافران.بتها ومقدسات شانرا ولو اگر پوچ وباطل باشند توهين كنند.اگر مسلمانان از محدوده خويش پافراتر نهند وبه مقدسات كفاراهانت كنند بازتاب طبيعي اين عمل آن خواهد شد كه كافران نيز به مقدسات مسلمانان اهانت روا دارند واسلام نمي خواهد درميان اديان مختلف فحش زبان معرفي شود.
قرآن ميفرمايد: (ولاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم) (108انعام)
به معبودان وبتان مشركان دشنام ندهيد،تا آنان از روي جهل وعدم درك عظمت الهي خداوند را دشنام ندهند.
ابن عباس ميگويد: مشركان گفتند: از ناسزا گفتن به بتان ما بازآيي ويا پروردگارت را نا سزا ميگوييم.
از آيه مباركه چند حقيقت واضع ميگردد.
1 – اين كه هر ملت وجمعيتي اصولي دارد كه به قداست آن معتقد است ولو درنظر ديگران باطل باشد.
كذالك زينا لكل امته عملهم( 108 انعام)همانگونه كه اعمال اينان را درنظر شان آراسته ايم،هم چنان كردار هر ملتي را درنظر شان آراستيم.
بن عباس ميگويد: در نظر اطاعت گزاران اطاعت آراسته شده،ودر نظر كافران كفر.(صفوة التفاسير.ج اول.483)
2 – دنيا سراي آزادي وگزينش انسان است و او در روز واپسين در برابر خدايش مسوول خواهد بود وهيچكس دردنيا حق ندارد درعقايد ديگران تفتيش كند اين امر درروز حساب به عهده پروردگار جهانيان است.
3 – هر عملي نسبت به ديگران موجب پيدايش عكس العمل از همان نوع وجنس مي باشد پس اگرمسلمانان به احترام دين ومقدسات شان تاكيد دارند بايد دررفتار ظاهريشان به دين ومقدسات ديگران احترام بگذارند.
از احاديث ومتون كه دردست است واضع ميگردد كه اسلام مسلمانان را به خوش رفتاري با با ديگران تاكيد ميدارد.
دردوران اميرالمومين حضرت عمر پير مردي كوري ازكنارشان گذشت وازمردم گدايي ميكرد ديدن اين منظره موجب ناراحتي حضرت عمر(رض) گرديد واين وضعيت را نپذيرفتند هنگاميكه اطرافيان حضرت عرض كردند اين يك مسيحي است،حضرت خشمگينانه به آنها پاسخ داد:او را بكار گرفته ايد تا پير وناتوان شده است وهم اكنون او را ترك كرده ايد ،ازبيت المال به او انفاق كنيد.
اسلام تنها به احترام افراد زندۀ، سايراديان بسنده نكرده است بلكه آنحضرت(ص)را مي بينيم كه به مرده هايشان احترام ميگذارند وما را نيز به اين امر دستور ميدهد:عن جابر (رض) قال: مربنا جفارة فقام لها النبي(ص) وقمنا به فقلنا: يا رسول الله انها جنازة يهودي قالۀ اذا ارايتم الجنازة فقوموا. رواه بخاري 1311 كتاب خيائز مختصرالبخاري.ج اول 380
درصحيح بخاري حديثي بروايت جابربن عبدالله آمده است: جنازه اي را ازبرابر ما ميبردند پيامبر(ص)دربرابر آن بلند شد وما هم بلند شديم ،عرض كرديم يا رسول الله”ص” اين جنازه يك يهودي است آن حضرت (ص) فرمودند: آيا يك انسان نيست؟
وفرمودند: ” هرگاه جنازۀ را ديديد برخيزيد وحرمت گذاريد زيرا حتك حرمت جنازه ها مجوز نيست.”
اين منطق اسلام است كه براساس آن انسان وحتي جنازه او ازهر دين وآييني كه باشد مادامي كه به حقوق ديگران تجاوز نكرده باشد از احترام برخوردار است.
ازپيامبر(ص) روايت است كه فرمودند: (هركه فرد ذمي را بيازارد مرا آزرده است).اسلام با اين اسلوب توانست توازن وتعادل را ميان انسان ها تحقق بخشد.ابوريحان البيروني درقرن پنجم هجري دربارۀ اديان هندي كتابي نوشته درحاليكه احساساتي هيچ يك را نيازرده است،اوهنگام سخن از اين دين به نظر ميرسد كه يكي از طرفداران اين دين است.دكترقرضاوي ميگويد: براساس عرف اسلامي شهروندان غير مسلمان درجامعه غير اسلامي” اهل ذمه” يا ذميها ناميده ميشوند مفهوم كلمه ذمه عهد پيمان وامان است بنا از اين رو به اين نام ناميده شده اند كه پيمان خدا ورسول خدا ومسلمانان با آنهاست اين پيمان به غير مسلمان شباهت گرين كارت را دارد كه حكومت هاي امروزي كارت سبز را دراختياربيگانه گان ميگذارند.
حضرت علي بن ابي طالب امير وخليفه مسلمين را مي بينيم كه درراه سفر با يك ذمي همراه ميشود مرد ذمي از حضرت ميپرسد كه به كجا ميروي؟ حضرت علي پاسخ ميدهد به كوفه هنگام رسيدن به چار راهي حضرت راه كوفه را درپيش ميگيرد دراين هنگام مرد ذمي به ايشان ميگويد آيا نمي خواهيد كه به كوفه برويد حضرت ميفرمايد آري،مرد ذمي ميپرسد پسر چرا از راه كوفه منصرف شدي؟ حضرت علي ميفرمايد اين كمال حسن معاشرت است كه فرد به هنگام وداع مقداري دوست خود را همراهي نمايد زيرا پيامبرمان به ما چنين دستورداده است فرد ذمي آنا بسوي حضرت علي نگاه ميكند ومي گويد لا الا الا لله محمد رسول. اين هم تاكيد آتي است كه اسلام عزيز ميدارد ومراد آنست كه زنده گي مصالمت آميز را اختيار نماييم ولي با تاسف فراوان كه اخيرا يك عده كساني كه سنگ آزادي،ديموكراسي وحقوق بشر وصلح امنيت را به سينه هاي خود ميزنند وهميشه شعارآزادي خواهي حقوق بشر را ميدهند برعكس به شخصيت ناجي بشريت رحمته اللعالمين حضرت محمد(ص) ودين مقدس اسلام توهين وتعقير مي نمايند واسلام را غلط تعبير مي نمايند.